قرارمون یادت نره ( تقدیم به بابک و منصور)
23/11/2006, 02:15 AM
اینی که می نویسم، مجموعه ای از اتفاقات واقعیه سه چهار سال گذشته و بخصوص یکماه گذشته اس.
برای اولین بار قسمتهائی ازاینو تو مجله " " لندن که مال فربد خودمونه چاپش کردم( فربد روزهفتم مصاحبه های تک ورزشی انجام می داد) .
حالا که تو این چند هفته کلی قرارهای شکست خورده برام پیش اومده و دو تا دیگه هم تو راهه،
که حتما یه جورائی گندش درمیاد! تصمیم گرفتم که این یادداشتها رو اینجا بنویسم.
پس اول:
به سلامتیه تمام دخترایی که توو این چند هفته e-mail منو گرفتن و گم شدن،
به سلامتیه تمام کسانی که کس دیگه ای رو دوست داشتن،
به سلامتیه کسانی که تا اومدن با من برقص چهارتا پسر دورمون گرفتن و ول نکردن،
به سلامتی کسی که با یه sms آب ریخت رو آتیشم...
( بچه های "گی" هم این مطلبو بخونن و خودشونو جای من بزارن)
ق ر ا ر
قرار گذاشتن برای ما ایرانیا مثل دفع سنگ کلیه است.1- دردناکه 2- احتیاج به یک تیم متخصص داره 3- حداقل بخاطرش سه روز بستری میشیم.
مثلأ از دوستامون نظر خواهی می کنیم که چی بگیم ؟ کجا قرار بزاریم ؟ چی بپوشیم.
بعد خوب که گیج شدیم بکل از قرار گذاشتن منصرف می شیم.
حالا اگه سر قرار هم بریم یه جای کار گندش در میاد.
نشانه های منفی
یکدفعه می بینی دختره (بخصوص دختر ایرانیا ) یقه اسکی پوشیده ! این برای پسر ایرانی یک معنی بیشتر نداره " کور خوندی" !
یا که طرف، ماتیک جیگری زده،. این یعنی" تیکه بزرگت گوشته ".
پودر زیاد روی صورت(جوری که انگار گرد آجر زدن) ،یعنی من از تو بیشتر ریش دارم.
بدترین چیز دیگه اینه که با یک دختری قرار بزاری و آب از دهنت راه بیفته.
حالا این واکنش طبیعی یک مرد ندید بدید به جنس مرغوبه ، ولی بدیش اینه که موقع حرف زدن از هیجان زیادی " کف تف" پرت میکنی .
من خودم همین یک هفته پیش تو یکی از این قرارای مسخرم موقع حرف زدن توف پروندم رو پیبشونی طرف بعد آمدم معذرت بخوام یه تف دیگه پروندم رو بستنیش.(خوشبختانه متوجه دومیش نشد)
و اما از شاهکارهای پسرا بگم دعوت کردن دختره به خونه شون.
به خرابه خوش آمدین
اگر ما پسرا تو خونه قرار بزاریم ، ممکنه طرف، در رو که باز میکنه فوری پس بیفته !
چرا که به مخلوط بوی پیازداغ و توالت عادت نداره!
یا مثلأ آب گلدون بوی گندش بلند میشه .
از همه بدتر اینه که غین به زنگاه مادر جان از ایران زنگ میزنه و می خواد از اینکه سی و پنجمین سالگرد ازدواج پدر و مادرمونو یادمون رفته عذاب وجدان بگیریم!
یا موقعی که طرف میره توالت؛بعد از ده دقیقه لای درو باز می کنه میگه: دستمال توالتت تموم شده؟.
ازهمه بدتر مصمومیت غذاست، من یه بار برای یکی رو دعوت کردم غذای مکزیکی.
نیمدونست به آوکادو حساسیت داره . تا دو تا قاشق خورد ، انگار زهر حلائل قورت داده ،نفسش بند اومد افتاد زمین، چهار چرخش رفت هوا!
حالا برعکس ، وقتی خونه ش دعوت می شی .
داستان واقعی
من با یکی دوست شدم که هم خوشگل بود هم خوب تار میزد.
منو دعوت کرد خونه .
حالا اینکه دائم تلویزیون روشن بود، بماند.
من بعد از زر زیادی و تعریف چند تا جوک لوس درحال ابراز اطلاعات غلط غولوط سیاسی بودم که نشستم رو صندلی جدید خانم . صندلی گویا پیچش شل بود یا کون من زیادی سنگین بود، نمیدونم ولی آقا ، چشمت روز بد نبینه ، صندلی از وسط عین هندونه رسیده قاچ خورد ، منم فوری گفتم : بخدا من نبودم .
اونم همزمان یه متر پرید ( یک واکنش طبیعی به خطر) جورابش گرفت به گوشه میز، در رفت.
بعد با اعصاب خورد نشستیم سالاد کوفت کردیم .
ایشون لیموئی بود. بنده سرکه ای .
گفتم عیب نداره زندگی نمکش به اختلاف سلیقه است (اروآ خیکم).
سر غذا هم اختلافمون شد، اون معتقد بود غذا نباید مزه داشته باشه .
وقت رفتن هم اومدم یه صندلی دیگشو بزارم جای قبلی که ایشون از ترس اینکه نزنم
تلویزیونو دمر کنم صندلی رو ، رو هوا از من قاپ زد .
هیچی دیگه، دستش پیچ خورد.
موقع خداحافظی شد گفتم خوب همدیگرو کی ببینیم ؟
گفت : والا این از دستم، اون از صندلیم، این از روحیم . اینم از نخ دررفته جورابم.
نری بیرون جیغ میزنم !
از اول آدم حوا، تا امروز من و شما،
این بوده و هست، که عین بزنگاه قرارها بهم میخوره!
نمیدونم این فقط منم ؟ یا برای شما هم شده که ...
قرارهام صبح همون روز منتفی میشه .معمولأ هم با تکستsms روی موبایل.
یا پیام روی تلفن اداره!
اونوقت یک بهانه هائی میارن که آدم شاخ در میاره.
جدیدترینش ...
کلاسای یوگا
جدیدأ کلاسهای یوگا هم شده لولوی سرخرمن . نمیدونم چه حکایتیه که این کلاسای یوگا
همیشه به داد دخترا میرسه – مهم نیست قرار نهار باشه، شام باشه، فوری کلاس یوگا ارار (عرعر) کنان از راه میرسه و یه جفتک میزنه.
کلاسای رقص سالسا هم دیگه حکایت خودشو داره! معمولا وسط دیسکو بهانه اش می کنن.
" ااااه ، بلد نیستی ؟ پس بریم!"
در پایان این چند نکته رو موقع قرار رعایت کنید که حسابی حال طرفو بگیرین.
( تک تک اینا رو یا خودم انجام دادم یا به چشم دیدم)
ازرابطه های قدیم و ظلمی که بهتون شده حرف بزنین ، از وضع مالی طرف بپرسین ،
جوکای قزوینی بگین ، از کنسرت شجریان تو لندن انتقاد کنین،
به دختر میز بقلی نگاه کنین، تی شرتهای که روشون چرند نوشته، بپوشن.
دائم بگین: یه بوئی نمیاد ؟
با دهن باز غذابخورین،
موقع جوئیدن حرف بزنین.
تلفنتونو خاموش نکنین و بعد از صرف دسر مثل شتری که داره نوشخوارمیکنه دندونتون روبا ناخنتون پاک کنین. و بالاخره : یادتون نره که صورت حسابو حتما نصف کنین.
بمب ( بابک، منصور، بهزاد):
(به یاد سه روزخاطره انگیزی که توو لندن داشتیم، بدون قرار قبلی( عکس))،
با اجازه بابک روزبه شاعری که کلی ترانه برای خواننده ها گفته و الان توو لندنه
این شعر معروفشو که منصور خونده اینجا اضافه میکنم.
تا بدونین که خود بابک چی کشیده و منصور هم.
قرارمون یادت نره ...
یادت نره دوستت دارم
خیلی دلم تنگه برات
دار و ندارمو بگیر، مال خودت، مال چشات .
قرارمون ساعت عشق ، کنار دلشوره زدن
کنار دلواپسیو ترس یه وقت نیومدن
به سمت پیچ قصه ای که گرم و مثل پیچکه
اونجا که آینه کاریه ، لالائیو عروسکه
قرارمون کنارگل که سر به زیر عطر توست
تو چین چینه دامنی که هزارتا بغضو میشه شست
پیش نگاهی که دیگه چشمای بوسه رو شده
اونجا که سرخ ٍ گونه هام خجالت تولده
قرارمون اونطرف عشوه عاشقونه ها
اون سره بی نهایته حرف و حدیث پونه ها
پای همون دقیقه ٌ لکنت عشق و اتفاق
زیر همون بارونیه دلهره های اشتیاق
خورشید و بردار و بیار آفتابی شو بخاطرم
قرارمون یادت نره
دیر نکنی منتظرم
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
خداییش قلم این دفت زبونارو برید خیلی حال کردم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خداییش قلم این دفت زبونارو برید خیلی حال کردم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
hahaha nemidonestam khodai inghad adame ba ehsasi hasti.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خوب بود بهزاد . خیلی کیف کردم به خصوص از توصیه های سر قرار .... خودم اولا خر بودم و این کارها را نمیکردم ، حلا پشیمونم .
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام، بهزاد، کامران، الیشا، اردشیر، رسول، نیکو، علی، آهو، بنیامین، و بقیه ای که اگه بیشتر اسم ببرم بهزاد کلمو میکنه!؟
بهزاد، من نظرم زیاد با اکثریت جور نیست، من کلی باهات همذات پنداری میکنم!؟، و درک میکنم تا چه حد احساس کردی ضایع شدی و خجالت زده شدی.
اما برات یه آرزو میکنم اونم اینکه اینبار اگه با دختری قرار بزاری، اون سه کنه و ضایع شه، و تو هم مرام بیای و بگی فدای سرت!؟ و اونم بیشتر از 2 دقیقه پیشش عاشقت بشه و هر روز هم که بگذره این با معرفتی تو یادش بیاد و بیشتر عاشقت بشه!؟ و کلاً دیگه با هم حال کنین یه عمری
اما من یه داستان دارم از اولین باری که قرار گذاشتم تو 16 سالگی!؟ اون یه مزه ی ایرانی داره!؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
حالا میریم توی یه کوچه خلوت و تاریک که تن فروشی میکنه )~_~(
توی یه هتل با مژگان که 4 روز توی دبی هست با یه صدای به نسبت کلفت که توش غم هست و بهزاد ازش پرسید واسه چی میای دبی ؟ که معلومه
میگه من اومدم دبی و اینجا دارم آزمایش میکنم این کار رو و متارکه کرده و یه بچه داره که بچش 14 ساله و با کمک خانواده تا حالا تونسته سپری کنه و 2 تا دوست پسر داره توی تهران که کمک خرجشن و 2 هفته قبل واسه بار اول اومد و بعد از ده روز باز اومد و میگه زیاد خوب پول نمیدن (~_~) میگه من تونستم فقط پول یه ماه رو در بیارم و باز میخواد برگرده و میگه توی ایران واسه یه منشی 120 هزار تومن حقوق میدن که باید باهاشون خوابید واسه این کار (!_!)
میگه من چند جا کار کردم و دیدم که محیط خرابه و بچه و اجاره خونه پاش رو توی دبی و تن فروشی باز کرد
میگه تو تهران فقط ازت توقع دارن که باهاشون بخوابی و سختی های زیادی هست توی ایران که مجبور شد بیاد دبی
حالا بهزاد در مورد فرهنگ و بکارت میپرسه که تو ایران فرهنگ ایرانی بودن این کار ( جی جی بودن ) رو بد میدونه چرا این کار رو میکنی که مژگان میگه فقط واسه بچم این سختیها رو تحمل میکنم و 4 سال تحمل کردم که بلاخره راضی شدم اینکاروکنم .
اولین تجربه :
براش کارایی که ازش میخواستن عجیب بود و متفاوت و با یاداوری زندگی ایران حاضر بود که هرکاری کنه ...
میگه همه جور آدم هستن که ازت میخوان بخوابی از پیر تا جوون .....
(^_^)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
فکر میکنم باید همینجا نوشت (!_!)
خب الان ما توی دل دبی هستیم و بچه های دبی میگن که بچه ها اونجا بیشتر تو آژانس املاک کار میکنن و درصدی پول میگیرن که به نسبت بد نیست و درامد یه آدم معمولی 3 تا 4 هزارتاست اما اروپاییها خیلی بیشتر در میارن (^_^)
اینم یه سری اطلاعات دیگه :
تقسیم دبی به دو قسمت
خور دبی شهر دبی را به ۲ بخش دیره و بر دبی تقسیم کرده. دو پل به نامهای قرهود و آل مکتوم که از روی خور و یک تونل به نام نفق الشندقه که از زیر آب میگذرد این ۲ قسمت را به هم مربوط میکنند.(دیره در شرق (راست)و بر دبی در غرب (چپ) قرار دارند) دیره محلی بازاری، سنتی و قدیمی و کارگری است. اما بخش بر دبی محلی است که مسئولین دبی قصد دارند از آن شهری مدرن با بافت مدرن درست کنند. خیابان شیخ زاید با ساختمانهای مجلل و بلند بناست پایین شهر جدید دبی شود که بزرگترین برج دنیا را در خود جای خواهد داد. بالای شهر دبی، ساحل کناری جمیرا خواهد بود با انواع ویلاهای مجلل چندین ملیون دلاری و پالمهایی که در دل خلیج فارس پی ریزی و بنا شده. حدود ۵۰ درصد سرمایهٔ وارد شده در سالهای اخیر به دبی از طریق بخش املاک بوده، به طوری که متقاضیان با خرید خانهها و آپارتمانها به صورت هوایی و ۹۹ ساله، صاحب امتیاز اقامت خواهند شد. قبلا اختیار خانه بدون اجاره کردن آن برای بیگانهتباران امکانپذیر نبود
(^_^)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
(^_*)
دبی یکی از شهرهای مهم امارات متحده عربی است. شهر دبی مانند سایر امارات هفتگانه امارات متحده عربی امیرنشین یا شیخنشین است. مقر حاکم یا امیر در بر دبی واقع است
دبا
اصل نام «دبی» از دو حرف (د) و (با) تشکیل یافته یعنی (دبا) « دُبا » ،نام نوعی ملخ کوچک است قبل از اینکه بال در آورد، واین نوع ملخ در زمان گذشته در این منطقه وجود داشته به همین جهت نام منطقه (دُبا) گذاشته بودند که به مرور زمان به (دبی) تبدیل شدهاست
مدتی هم این شهر «الوصل» نامیده میشد
امارت دبی در جنوب کشور پهناور ایران قرار دارد و جزئی از کشور امارات متحده عربی می باشد.بسیاری از مردم ایران برای تجارت و تفریح به دبی سفر کرده و با خرید کالاهای گوناگون و فروختن آنها در ایران سودی به دست میآورند حتی این کار شغل بسیاری از افراد شدهاست و برای اقتصاد ایران خطری جدی بشمار میآید. این نام در فارسی "دوبی" نوشته می شود
(^_^)00447767048891
در مورد اين نظر شکايت کنيد
برنامه شروع شد (^_^)
اما نمیدونم اینجا باید نوشت یا نه (!_!)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووود بهزاد :
مطلب جدید واسه زیگ زاگ نمیزاری ؟ یا همینجا باید نوشت ؟
منتظرم
(^_^)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
ما که زبونمون مو در اورد.اين اقا بهزاد فقط با بچههای محله خودش می چرخه.پس ماها چي؟
خوش به حالتون.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جونم آفرین جیگرم خیلی عالی
بود کلی خندیدم فقط یه سوال اینهمه
سوتی رو خودت تنهایی دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با امید اینکه تو قرارهای بعدیت موفق
باشی قربونت
ZAHRA
بهزاد : اصولا بله ، بعضی هاشو مثه " پیاز داغ و بوی توالت" رو در خونه دیگران تجربه کردم و کار خودم نبوده!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خوب منم اومدم ببینم این پست جریانش چیه...
امشب زیگ زاگ چه خبره؟ D:
راستی میدونی ضد حال یعنی چی؟ یعنی یه نفر واست کلی سوغاتیه خوشگل و مارکدار بیاره,بعد از رنگ لوازم آرایشاش خوشت نیاد,لباسایی هم که اورده همه یا خیلی گشاد باشه یا خیلی تنگ!
منم از همه بچه های باحال وبلاگ و بهزاد تشکر می کنم دمتون گرم.
پیششششش به سوی زیگ زاگ بهزاد و گزارش باحال کامران... ;)
وای خوندم اینارو خیلی باااااااااااااااااااااااااااحال نوشتی... گفتیا... از دست این SMS...
ولی یه چند تا از قرارای موفقتم بگو لااقل,این جوری که نا امید شدیم... D:
فعلا... (;
بهزاد: من راستشو بخواین قرارهام همه اش با نارو و کلک تموم شده و بلکل نمی تونم دیگه مثه همه با کسی قرار بزارم. کسانی که دور من می پلکن گویا هدفشون انتقام از مرداست و رو من تمرین می کنن.
منم دیگه دارم خودمو می گیرم و "بن بست بهزاد"
تاسیس کردم.
ولی یه قرار دوشنب دارم که دوستانه است اون شاید خوب پیش بره چون دختره خارجیه.
رنگ آرایش رو مواظب باش من خودم چند بار سر این موضوع رم کردم! البته الان اینقدر آرایشهای عجیب مده که دیگه ما عادت کردیم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
باز درود
باز سانسوز که.............
آدرس مدینه فاضله و دموکرات ترین جارو به من بده چون دیگه از هر چی ادعاست خسته شدم هم اینور هم اونور.
درضمن من دارم بر میگردم وطن برای مدتی کوتاه اما نا معلوم. ای کاش باز اینورها میومدی !!!
البته تو با ما چیکار داری. اینقدر به قوله خودت داف داری که نوبت به غیر داف ها نمیرسه !!!!
به هر حال به امید دیدار دوباره.
تی قربان .
بهزاد: نری یه دفه شوهر کنی هآ ! تو خودت دافی .
در مورد اين نظر شکايت کنيد
... و به سلامتيه تمام وبلاگ نويس هاي خوب دنيا که چه ها که از دست اين دخترها نکشيدن! ( ;
بهزاد: البته ما پسرها و نره خرآ ( خود بنده) هم تلافی در اوردیم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزادی امشب زیگزاگ خوش بگذره دوستان به جای ما.من تو اتوبوس هستم و دارم میروم مشهد یادی هم ازمابکنید تی فدای همه ی بروبچ وبلاگ: کامران.بنی . ارش.نیکو.الیشاوبچه های جدید
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووووووووووووووود
بهزادی عالی بود قبلا هم گفتم من با پست های خصوصیت خیلی حال می کنم. بابا تو یه پا داف کش بودی ما نمی دونستیم البته اونا رو از عصبانیت می کشی.تی فدا جیگر
در مورد اين نظر شکايت کنيد
درووووووووووووووود به بهزاد ترين بهزاد
اميدوار شدم يه چندتا بچه جديد هم اضافه شده به وبلاگي ها
واقا دركت ميكنم معلومه مطلب كم اوردي .
بهزاد: مطلب کم آوردم !!!!!!! این دیگه خصوصی ترینها و بنظر خودم مهمترین وبلاگائی بود که نوشتم!
چی فکر می کردیم ، چی چی شد!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بزی میگم این کلمه ti fadaرواز کدوم فرهنگ لغت اقتباس کردی؟اصل این کلمه شمالی te feda افتاد؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
ایول... مرسی.. پس بخاطر این بود که پست عالی شد!!! ( با چشمک! )
راسی... منتظر برنامه توپ زیگ زاگ امشب هستم و هستیمممممم
بدروووووووووووووووووود تا درووووود
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آقا کلی خندیدیم. دمت گرم. خیلی خوب مینویسی. واقعا برای خودت جوکی هستی. بازم ادامه بده. آفرین (دست دست دست)
تی فدا
بهزاد: بابا کرم دوست دارم
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بیاین بچه ها! لینک گزارش بهزاد از آندرگراند لندن رو پیدا کردم (همون که چند تا کامنت قبل راجع بهش توضیح دادم و گفتم که بهزاد سال ۹۸ نوشته اش) اینم لینکش٬ حالش رو ببرید:
راستی بهزاد جون.موضوع زیگ زاگ هفته بعد رو که گفتی تاپ سکرته ولی لطفا موضوعه برنامه دو هفته بعد رو اگر مشخص شده بگو تا خودم رو قاطی کنم.هرچند که اگر به کامنت های قبلیم یه جواب نصفه نیمه هم می دادی کارم راحت تر بود ولی بازم سعی خودم رو می کنم ببینم چی از کار در می آد :دی
بهزاد: آقا بخدا اردشیر بابکانی، خودم این لینکو گم کرده بودم. هفته بعد یه جورائی ربط داره به سکس و تکنولوژی، ولی داره کار زیاد میبره
بنابراین هفته بعد درمورد نوجون بودنه و اینکه نوجونا الان چی میخوان، اونجا و اینجا و اونورا.
با بچه های انگلیسی هم حرف می زنم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
به افتخار Bez یه کف مرتب:D :X
بهزاد: تعظیم تعظیم...آخ کلام افتاد، ژنتیک خرابم لو رفت.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
html درووووووووود بهزاد خیلی تو عکس قشنگ افتادی حالمی می کنی هااا.
ویشکا
در مورد اين نظر شکايت کنيد
اي ول بهزاد جان. داري كم كم تو وبلاگ نويسي راه مي افتي! اين دفعه همه چيز خيلي باحال بود مخصوصاً خاطرات كمديت!
اينشالله! پير نشي كه اونوقت طنزت بماسه كه بعدش ما مجبور باشيم به درد دلاي يه لري كينگ فسيل شده تو بي بي سي گوش بديم!
راستي حالا كه اينقدر سرت تو لندن شلوغه، من پشنهاد مي كنم يه سري به اين لينك بزني عكساي كنسرت واشنگتن شادمهره (ولي طرف بلد نيست مثه تو همه جريان رو با آب و تاب تعريف كنه.بدون شرحه!). بد نيست:
بهزاد: دمت گرم می رم ببینم چه خبره. ممنون از دلگرمی. ( بعدایه چیز بهتر برات می نویسم الان تو تختم و فهمیدم که باید نیمساعت پیش می رفتم بی بی سی)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
وای مردم از خنده.....بابا این کاره!!خفن بووووووودددد:D
بهزاد: البته الان خنده داره ها ، اونموقعی که این اتفاقا می افتاد خیلی گریه داشت و کلی دلهره.
ولی الان خودمم یادشون میافتم می خندم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
از کنسرت اندی و شیرین هم گزارش بگیر
بهزاد: مج، منظورت شینیه دیگه... هررر هررر هررر
در مورد اين نظر شکايت کنيد
آخ دست نزار رو دلم كه خونه !
بهزاد: منکه دیگه بجای خون ، مرکورکروم توو رگامه. ولی می دونم چی می گی ننه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
از زاخار 65 به زاخار 44 :تو الان باید خودت یه داف قرتی زاخار کش داشته باشی .... یکم واسه این کارا دیره
(برو فیلم مرد زندگی نیکلاس کیج بگیر نگاه کن )
زاخ 44: این حرفت ضد و نقیض داشت! هم یه داف زاخ کش باید داشته باشم و هم برام دیر شده!
بهرحال هر دوش درسته. یکیش ای کاش داره ، یکیش ، ای وای ؛ داره.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
هر هر هر...
آخرش يه نم اشکی هم ريختيما....
بهزاد: از بس با احساسی مادر!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
هرچند خیلی کم از این تریپ نوشته ها تو رو خوندم ولی معمولا یه حالت جذابی داره که آدم رو تا آخرش می بره...یادمه سال 98 (فکر کنم!) یه مقاله تو وبسایت انگلیسی بی بی سی نوشته بودی که ریخت و قیافه لندن رو از دید یک غیر انگلیسی توضیح داده بودی، واقعا با اون حال کردم!خیلی خوب تصویر کرده بودی.از اون مقاله خط آخرش رو هنوز هم حفظم و خودم هم بدون اجازه ات تو یکی دو تا یادداشت وبلاگی و روزنامه ای ازش استفاده کردم و حالش رو بردم...منظورم اونجاییه که در توصیف ساعت های پایانی شب در خیابان های لندن نوشته بودی:"...و در کنار آنها آدم های افسرده ای هستند که آخرین شانسشان را برای گفتن "دوستت دارم" از دست داده اند."
می گردم لینکش رو هم پیدا می کنم تا بقیه بر و بکس وبلاگ هم اون رو بخونن و حال کنن.
بهزاد: دمت گرم بابا، من دیگه اونو یادم رفته بود.
درباره یه روز آندرگراند لندن بود!
یعنی تجربه من از اتفاقات تو آندرگراند و دیدن گروه های مختلفی که ساعتهای مختلف تو این مترو سواری می گیرن. یادمه سر تلفظ یه جمله اش بحدی اشتباهی تلفظ کردم که دیگه اونو حذف کردیم. ( آخه رادیوئی هم بود)
در مورد اين نظر شکايت کنيد
بهزاد جان سلام
تو نوشتن واقعا معرکه ایی نا خود آگاه سر کار به قسمت تف کهرسیدم بلند خندیدم . به خدا آخر جوکو فیلمی!!!!!
ولی دیگه کم کم دارم از بخش سانسور سایتت حالم بهم میخوره ....
بهزاد: تو ور خدا این حرفا رو نزن برام دردسر می شه. هر چند به درک می رم وبلاگ خودمو یه جای دیگه می زنم البته به شرطی که بیاین.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
دروووووووود ویژه بهت بهزاد عزیزم...
آقا این پستت یکی از بهترین نوشته هاته.... خیلی خیلی عالیه.... آفرین!
موفق باشی.. مرسی یا مثل این دافای امروزی!!!! میسی!!!
بدرووووووود
بهزاد: آره این خوب چیزی شد. آخه بجای اینکه آنا بنویسم، چند روزی روش کار کردم.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزادی
میگم معلم زبان فارسیت کی بوده !!؟؟ یه زحمتی بکش قسمت یوگا رو بخون ، نوشتی کلاس یوگا ارار کنان از راه میرسه و یه جفتک می زنه . عزیر من ارار غلط باید بنویسی عرعر
بهزاد: تقصیر معلم یوگامه که عر عر رو با لهجه انگلیسی به من یاد داده!
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سلام بهزاد جون
آگه میتونی آهنگای گروه راش رو پخش کن .
کارشون خیلی خوبه .منتظرمااااااااااااا
یادت نره آهنگای گروه راش
بهزاد: ربط این نکته با این حرفائی که اینجا زدم کار فیثاغورسه!
در مورد اين نظر شکايت کنيد